بسا زن را که سوئ رسم و رفتار نماید برسیه بختی گرفتار
بود در خانه تا هم صحبت شوی نشیند بی نشاط و تند اخمو
چو یک بیگانه از در باز اید سر شوخی و لطف ناز اید
دهد زینت به روی و موی خود زود که باید پیش مهمان پاک رو بود
لباس مندرس پوشد به منزل که چرکین می شود بیننده را دل
نبیند تا بود در توی خانه رخش صابون و مویش روی شانه
چو پیش اید یکی مهمانی و سور بیاراید خودش را شاد و مسرور
زهی ارایش بی ارز و مقدار که می باشد برای کوی و بازار
خودارایی زنان را گرچه نیکوست بهین زینت ولیکن عفت اوست
اگر زن صاحب روی نکویست رخ نیکوی ان از ان شویست
خوشا ان سرخی اندر روی زنها که از شرم و حیا گردد هویدا
اگر زن ابروی خود تبه کرد همانا ارتکاب دو گنه کرد
یکی از راه عفت دور گشتن ز در گاه خدا منفور گشتن
دیم بر سر نیاوردن امانت نمودن همسر خود را خیانت
( شاعر :مهیندخت دارایی )